مدرسه درمیان نهادهای تعلیم و تربیت جامعه جایگاه ویژه ای دارد. درواقع مدرسه بعد از خانواده مهمترین عامل در پرورش افراد است.
در حدود سن هفت سالگی تربیت افراد در مدرسه آغاز می شود و تا دوران جوانی ادامه دارد. در این مدت دانش آموزان در جنبه های مختلف جسمانی، عقلانی، اخلاقی، هنری و غیره پرورش پیدا می کنند.
مدرسه کانونی است که در آن دانش آموز در معرض تجربیات جدید قرار می گیرد و وجود همکلاسی ها، شرایط و روابط تازه، عرصه ای را برای کسب مهارت های اجتماعی فراهم می کند، درنهایت آموزش رسمی، فرد را برای یادگیری میراث فرهنگی جامعه در قابل تعلیمات مدرسه ای آماده می سازد.
اودلوم معتقد است که نظام آموزشی امروز برای نیازهای مختلف دانش آموزان در مراحل مختلف رشد و باتوجه به تفاوت های فردی آنان کافی نیست، نظام آموزشی چنین است که به دانش آموز هرچه گفته می شود، باید انجام دهد و اگر از قبول آن سرباز زند به نوعی تنبیه و زندگی برای او تلخ می شود.
اگر مطالب آموختنی برای دانش آموزان جالب نباشد به طرف آن نمی روند. جالب توجه بودن برای روان ما شبیه اشتهای به غذا برای جسم است. همان طور که جسم غذای ناخوشایند را رد می کند، فکر ما نیز غذای نامطبوع را رد می کند.
موفقیت یک نظام آموزشی مستلزم وجود ۵رکن است:
۱) برنامه تحصیلی مناسب
۲) معلمان کافی و با صلاحیت
۳) کتاب ها و وسائل درسی مناسب
۴) آموزشگاه های مطابق با وضعیت جغرافیایی و با کیفیت مناسب
۵) سازمان اداری مطابق با مقتضیات اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی کشور.
علل ناکارآمدی وبی رغبتی به درس هنررا میتوان در موارد زیر جستجو کرد.
الف) تربیت در فضای بسته: در فضای بسته خلاقیت های مجالی برای ظهور پیدا نکرده، در نتیجه نظام تربیتی از همفکری و مشارکت همگانی محروم می گردد و از نظریات انتقادی و اسلامی نیز بی بهره می ماند.
ب) تکیه بر آموزش به جای تربیت : آموزش در یک نظام تربیتی سهمی بسیار کوچک دارد و کارآمدی یک نظام با استفاده از روش های خاص تربیتی در قالب برنامه های متنوع افزایش می یابد.
ج) استفاده بیش از حد تربیت تبلیغی، شعاری و حتی تجمعی: اگر چه تبلیغات در دنیای امروز از تأثیرات فراوانی برخوردار است، اما نمی تواند به درونی شدن ارزش ها کمک زیادی نماید، حال آنکه یک نظام تربیتی کارآمد باید بیش از هر چیز به درونی شدن آموزه های خود در افراد بیندیشد.
د) عدم پاسخ به سؤالات افراد: جلوگیری از طرح سؤالات و عدم تولید پاسخ های اصولی برای این قبیل سؤلات نه تنها مایه از بین رفتن این پرسش ها نمی شود بلکه پتانسیل عظیمی را برای عصیان در افراد ایجاد خواهد کرد.